در این بخش مجموعه شعر نو کوتاه و بلند درباره عشق و احساس را به همراه چند عکس نوشته از اشعار زیبا گردآوری کرده ایم.
شعر نو عاشقانه زیبا
شعر چیزی نیستلحنِ گفتن «دوستت میدارم» استمنلال و کور و فلج و بیدست و پا شوم اگرشعر نتوانم گفت شایداما دوستت خواهم داشت حتماً
علیرضا روشن
***
به کسی که عاشق توستبگوهر روزبا زیباترین تعابیر جهانبیدارت کندمن اینجا هر شبتو رابا زیباترین تعابیر جهانبه خواب میسپارم
کامران رسولزاده
***
روزگاری است که دنبال کلیدند همهتو، ولی قفلتر باش مرا
سیدعلی میرافضلی
***
قرارمانهمین بهارزیر شکوفههای شعرآنجا که واژههابرای تو گل میکنندآنجا که حرفهای زمین افتادهامدوباره سبز میشوندوَ دستهای عاشقمانگره در کار سبزهها میاندازندقرارمان زیر چشمهای توآنجا که شعرنم نم شروع میشود
مینا آقازاده
با چشمهایت حرف دارممیخواهم ناگفتههای بسیاری را برایت بگویماز بهاراز بغضهای نبودنتاز نامههای چشمانم… که همیشه بیجواب ماند
باور نمیکنی؟تمام این روزهابا لبخندت آفتابی بوداما دلتنگی آغوشت رهایم نمیکندبه راستیعشق بزرگترین آرامش جهان است
سیدعلی صالحی
***
سرخ میشوی وقتی میشنوی دوستت دارمزرد میشوم وقتی میشنوم دوستش داریچهارشنبه سوری راه انداختهایمسرخی تو از من، زردی من از تو!همیشه من میسوزمو همیشه تو میپری
حسین پناهی
شعر نو کوتاه و بلند
بارانییاآفتابیفرقی نمیکنددر سرم هوای دیدن توست
امید صباغ نو
تمام پروانهها قاصدک بودندبه هر قاصدکیراز چشمان تو را گفتمپروانه شدتمام پروانههاادای چشمان تو رادرمیآورندچون بغض مرا دوست دارند
کیکاووس یاکیده
***
باران میشومو در خود میبارمخورشید میشومو در خود میتابمسبزه میشومو در خود میرویمباد میشومو در خود میوزمخاک میشومو در خود فرو میافتمشب میشومو بر خود سایه میافکنمعشق میشومو در خود بر تنهایی خودمیگریم
بیژن جلالی
یک شب کههزار شب نمیشودگره بزنسیاهی موهایت رابه سیاهی شبماهم شو
رسول عظیمی
***
کوه با نخستین سنگها آغاز میشودو انسان با نخستین درد…من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
احمد شاملو
***
ازمیان تمام چیزهایی که دیدهامتنها تویی که میخواهم به دیدناش ادامه دهماز میان تمام چیزهایی که لمس کردهامتنها تویی که میخواهم به لمس کردنش ادامه دهمخنده نارنج طعم ات را دوست دارمچه باید کنم ای عشق؟هیچ خبرم نیست که رسم عاشقی چگونه بوده استهیچ نمیدانم عشقهای دیگر چه ساناند؟من با نگاه کردن به توبا عشق ورزیدن به تو زندهامعاشق بودن، ذات من است
پابلو نرودا
تو مرا آزردیکه خودم کوچ کنم از شهرتتو خیالت راحتمی روم از قلبتمی شوم دور ترین خاطره در شب هایتتو به من می خندیو به خود می گویی: باز می آید و می سوزد از این عشق ولیبرنمی گردم، نهمی روم آنجا که دلی بهر دلی تب داردعشق زیباست و حرمت دارد
سهراب سپهری
***
آن روزها هر وقت موهایت را باز میکردیباد وزیدن میگرفت!این خشکسالی بی دلیل نیست.و جز من هیچکس دلیلش را نمیداند!باد دل باخته بود.و توموهایت را کوتاه کردهای!
نزار قبانی
یک شب کههزار شب نمیشودگره بزنسیاهی موهایت رابه سیاهی شبماهم شو
رسول عظیمی
اشعار نو احساسی
موهای توواکنش پیچیده ای ستکه باد به سیاهی بخت مننشان میدهد
کامران رسول زاده
***
عکس میگیرماز ضربات شعریکه بر من فرود آوردی
عکس میگیرماز صبحی برفی در ملائی که تو تیربارانم کردهای
عکس میگیرماز صدای تو، لبخندت، شکستن آوازمو نشان میدهمبه کسی که شعر مرا میخواندو باریکهای از ابردر حیرت لبخندش موج میزند
محمد شمس لنگرودی
قاصدک هان، چه خبر آوردی؟از کجا وز که خبر آوردی؟خوش خبر باشی، اما، اماگرد بام و در من بی ثمر می گردیانتظار خبری نیست مرانه ز یاری نه ز دیار و دیاری باریبرو آنجا که بود چشمی و گوشی با کسبرو آنجا که تو را منتظرند
***
هـر صبحپروانه میشومبه هوای بازشدنِچشم هایت …
***
کاش میدیدم چیستآنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری استآه وقتی که تو لبخند نگاهت رامیتابانیبال مژگان بلندت رامیخوابانیآه وقتی که توچشمانتآن جام لبالب از جاندارو راسوی این تشنه جان سوخته میگردانیموج موسیقی عشقاز دلم میگذردروح گلرنگ شرابدر تنم میگردددست ویرانگر شوقپرپرم میکند ای غنچه رنگین، پرپرمن در آن لحظه که چشم تو به من مینگردبرگ خشکیده ایمان رادر پنجه بادرقص شیطان خواهش رادر آتش سبزنور پنهانی بخشش رادر چشمه مهراهتزاز ابدیت را میبینمبیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریستاهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیستکاش میگفتی چیستآنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
“فریدون مشیری”
زن که باشیرها کردن بلد نیستییک نفر راهمیشه با خود داری …!
***
گرما یعنی…نفسهای تودستهای تو،آغوش تو…من به خورشید ایمان ندارم!
“احمد شاملو”
***
عشق آمدنی ستجستنی نیست …
“شمس لنگرودی”
***
هزار و یک شبخیال بافتماز تویی که یک شبنداشتمت !
***
موهایت را ببافبگذار جهان دوباره آرام بگیرد…
“گروس عبدالملکیان”
***
شانه ات مُجابم می نماید
در بستری که عشق
تشنگی ست
زلالِ شانه هایت
همچنانم عطش می دهد
در بستری که عشق
مُجابش نموده است
***
تو را دوست می دارم
طرفِ ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمی نماید
کلمات انتظار می کشند
من با تو تنها نیستم، هیچ کس با هیچ کس تنها نیست
شب از ستاره ها تنهاتر است…
***
این روزها که می گذرد
یک ترانه تلخ
قصه تنهایی های مرا می سراید
سمفونی گوشخراشی است
روزهاست پنبه دگر فایده ندارد
باید باور کنم
تنهایم
***
یک شب که
هزار شب نمی گردد
گره بزن
سیاهی موهایت را
به سیاهی شب
ماهم شو
رسول عظیمی
***
فرقی نمی نماید
پنجه طلایی آفتاب باشد
یا انگشت های خیس باران
این پنجره دیگر
جواب سلام آسمان را نخواهد داد
وقتی قرار نیست
تو از این کوچه بگذری
بهرام محمودی
***
تا شب نشده
خورشید را
لای موهایت می گذارم
و عاشق می شوم
فردا
برای گفتن
دوستت دارم
دیر است
جلیل صفربیگی
***
فصل عوض می گردد
جای آلو را
خرمالو می گیرد
جای دلتنگی را
دلتنگی
علیرضا روشن